تحقیقات قرآنی

در باب حروف مقطعه قرآنی

تحقیقات قرآنی

در باب حروف مقطعه قرآنی

نظریه ای درباره حروف مقطعه قرآن ، قبلا در صفحه reza.azadeh.googlepages.com ارائه شده بود برای راحتی دوستان عزیز در دسترسی به مطالب، در این دامین نیز قرار داده شده است. ضمنا در خصوص موضوع مورد اشاره مجموعه نظرات دیگری را نیز گردآوری کرده ایم.

با تشکر
رضا آزاده قره باغ

تحلیلی نو از حروف مقطعه و نقد آرای مفسران

جمعه, ۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۰۷ ب.ظ

چکیده :
در باب تفسیر حروف مقطعه تاکنون از سوی مفسران مباحث زیادی صورت گرفته و تفسیرهای متعددی بیان شده است، اما همچنان جای بحث بیشتر دارد. گرچه به سختی می توان نظری نو درباره حروف مقطعه بیان کرد که تاکنون هیچ مفسری به آن اشاره نکرده باشد، اما می توان تحلیل ها و تبیین های جدیدی در این باب ارائه داد. به نظر نگارنده هیچ یک از دیدگاه هایی که تاکنون مفسران در تفسیر حروف مقطعه بیان داشته اند نمی تواند به صورت مستقل مقصود این حروف باشد، اما به صورت ترکیبی پذیرفتنی است. در مقاله حاضر پس از نقد آرای مفسران، تحلیل و تبیینی نو از نظریه ترکیبی در تفسیر حروف مقطعه بیان شده است. کلیدواژه ها: حروف مقطعه، قرآن کریم، تفسیر، محکم و متشابه، ظاهر و باطن.


متن مقاله :

تحلیلی نو از حروف مقطعه و نقد آرای مفسران


نویسنده: سید محمود طیب حسینی

موضوع: قرآن> علوم قرآن

منبع: نشریات>مشکوة - فصلنامه

تاریخ درج: نشریات>مشکوة - فصلنامه 


چکیده:


درآمد
درباره ی حروف مقطعه آغاز سوره ها سؤال های زیادی قابل طرح است. در پژوهش حاضر در نظر است دو پرسش ذیل بررسی شود:
1. مدلول این حروف چیست، و آیا این حروف دارای مدلولی روشن و قابل فهم می باشند یا نه؟
2. آیا حروف مقطعه از آیات متشابه قرآن تلقی می شوند یا نه؟ و اگر از متشابهات اند تشابه آن ها از چه نوعی است؟
همه مفسران قرآن در طول تاریخ تفسیر در حد توان تلاش کرده اند به این دو سؤال پاسخ دهند، (و پیرو آن دیدگاه های فراوانی در این باره بیان شده است. این سخن که گویا ابتدا ابن عربی آن را بر زبان آورده مشهور است که بیش از بیست نظریه در تفسیر حروف مقطعه وجود دارد. البته این دیدگاه ها کم و بیش مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند و هر مفسری دیدگاهی را ترجیح داده و برگزیده است، برخی نیز در صدد برآمده اند میان چند دیدگاه را جمع کنند، اما آنچه بیان شده همچنان مایه آرامش نفس نمی شود و این مسئله جای پژوهش بیشتر دارد). در این مقاله ابتدا آرای مفسران را مرور و بررسی کرده، سپس دیدگاهی را که به نظر صحیح تر می آید بیان خواهیم کرد.

1- دیدگاه ها درباره ی مدلول حروف مقطعه
به طور کلی درباره ی حروف مقطعه دو دیدگاه اساسی مطرح است. یک دیدگاه بر آن است که این حروف هیچ مدلول روشن و شناخته شده ای ندارد. این دیدگاه در میان مفسران فریقین طرفدارانی دارد. اما دیدگاه دیگر، برخلاف دیدگاه نخست، مدلول شناخته شده ای را برای این حروف تعریف می کند. این دیدگاه طرفداران بیشتری در مقایسه با دیدگاه نخست در میان مفسران فریقین دارد.

دیدگاه نخست: مدلول نداشتن حروف مقطعه
در این باره دو گرایش مشهور وجود دارد که یکی در میان مفسران متأخر اهل سنت دارای طرفدارانی است و دیگری در میان مفسران امامیه از شهرت برخوردار است.

الف) گروهی از مفسران بر این اعتقادند که حروف مقطعه اسراری هستند که خدای سبحان علم به آن ها را به خود اختصاص داده و هیچ کس حتی پیامبر اسلام را از آن آگاه نساخته است. از این رو هیچ کس نمی تواند به معنی و مدلول این حروف دست یابد.
این دیدگاه را قرطبی در تفسیرش نقل کرده و به خلفای اربعه و ابن مسعود و برخی از تابعیان نسبت داده است.(1) سیوطی نیز همین دیدگاه را
پذیرفته است.(2)
طبرسی نیز از بعضی نقل کرده که معتقدند حروف مقطعه از آیات متشابهی است که خداوند علم آن را برای خود برگزیده است و هیچ کس جز خدا از تأویل آن آگاه نیست. سپس می نویسد: این دیدگاه از ائمه نیز روایت شده و عامه از امام امیرالمؤمنین نقل کرده اند که فرمود: هر کتاب صفوه و برگزیده ای دارد و صفوه و برگزیده ی قرآن کریم حروف تهجی(مقطعه) است. شعبی نیز گفته است: برای خدا در هر کتابی سری است و سرّ خدا در قرآن حروف مقطعه در آغاز سوره هاست. (3) ابوحیان نیز ضمن اشاره به اختلاف مفسران در این که آیا آیه ای از قرآن غیرقابل تفسیر است یا نه می گوید: آنچه من در این میان اختیار کرده ام این است که حروف مقطعه از متشابهاتی است که علم آن به خداوند اختصاص دارد و سایر کلام او آیات محکم است.(4)

نقد و بررسی
این دیدگاه دارای ایرادات و اشکالات چندی است.
اولاً پذیرش آن مستلزم لغو بودن نزول حروف مقطعه خواهد بود، چرا که اگر این حروف هیچ مدلولی نداشته باشد، هیچ فایده ای بر نزول آن ها مترتب نخواهد شد، و با این فرض معنی ندارد خدای تعالی چیزی را نازل کند و ذهن و فکر مخاطبان را به آن مشغول سازد، در حالی که آنان آن را نمی فهمند.
ثانیاً در این فرض جا داشت که مخاطبان قرآن در عصر پیامبر(ص) به دلیل عدم فهم این حروف، درباره آن از رسول خدا(ص) پرسش می کردند، و آن حضرت مردم را توجه می دادند که این حروف از اسراری است که علم به آن اختصاص به خدا دارد و در نتیجه مردم را از پرداختن به تفسیر این حروف و اظهار نظر درباره
آن صریحاً منع می کردند.
ثالثاً مطابق نقل فخر رازی متکلمان این دیدگاه را نپذیرفته، معتقدند جایز نیست خداوند در کتابش چیزی قرار دهد که خلق آن را نمی فهمند؛ زیرا خدای تعالی مردم را به تدبر در کتابش و استنباط احکام و معارف از آن امر کرده است، و این دو بدون احاطه به معنای آیات قرآن مقدور نمی باشد.(5)
البته به نظر می رسد، همه کسانی که به این دیدگاه گرایش داشته اند، از این گرایش مقصود و احدی ندارند. فی المثل روایت امام علی- که فریقین آن را نقل کرده اند- حروف مقطعه را صفوه کتاب خدا معرفی می کند، اما هیچ دلالتی بر این ندارد که خداوند علم به حروف مقطعه را به خود اختصاص داده است. همچنین مقصود شیخ طبرسی نیز با توجه به مبانی کلامی شیعی وی، این نیست که رسول خدا(ص) و امامان اهل بیت(ع) نسبت به اسرار حروف مقطعه ناآگاه اند، همچنان که هیچ روایت منقول از اهل بیت نیز- چنان که مرحوم طبرسی گفته است(6)- بر این معنی دلالت ندارد.
بدین سان چه بسا مقصود مفسران صحابی و تابعین همچون ابن مسعود و خلفای اربعه و حتی شعبی نیز از انحصار و اختصاص علم حروف مقطعه به خداوند، نهی عموم مردم و مفسران از تفسیر این حروف بوده باشد، نه نفی علم به این حروف حتی از رسول خدا(ص). بنابراین حصر در کلام آنان حصر اضافی و نسبی است نه حصر مطلق، اما مفسران متأخر همچون ابوحیان و سیوطی و دیگران بدون توجه به اضافی بودن حصر، علم به حروف مقطعه را حتی از رسول خدا(ص) نیز نفی کرده اند، چنان که ابن فارس(م 395ق) نیز به همین نکته توجه کرده است. و می گوید : گمان می کنم مقصود گوینده این دیدگاه آن است که حروف مقطعه اسراری اند که فقط خداوند و راسخان در علم آن را
می دانند.(7) بنابراین دیدگاه مرحوم طبرسی و روایت امام علی (ع)و نیز دیدگاه ابن مسعود و خلفای اربعه را باید در گرایش دوم قرار داد.

ب- گرایش دوم از دیدگاه نخست بر آن است که حروف مقطعه اسراری است میان خدا و پیامبرش که بدین طریق خداوند آن را از خلق پوشیده داشته است و جز آن حضرت کسی به آن اسرار آگاه نیست، بجز امام علی (ع)و سایر امامان شیعه که رسول خدا(ص)همه علم قرآن از جمله حروف مقطعه را به آنان آموخته است و اینان نیز همانند رسول خدا(ص) به آن اسرار آگاهی دارند. مطابق این گرایش نیز حروف مقطعه هیچ گونه مدلول شناخته شده ای نداشته، صرفاً حامل اسراری است برای پیامبر و اهل بیت آن حضرت(ع).
علامه طباطبایی از طرفداران این گرایش، با توجه به دیدگاه خود در تأویل، که آن را از قبیل حقایق خارجی می داند، معتقد است همه حروف مقطعه دارای تأویل هستند، اما تصریح می کند که این حروف هیچ گونه مدلول لفظی روشنی ندارند.(8)

نقد گرایش دوم
این گرایش در تفسیر حروف مقطعه که مورد تأیید بسیاری از مفسران امامیه است، گرچه از ایراد نخست، یعنی لغو بودن نزول حروف مقطعه مصون است، اما اشکال دیگری بر آن وارد است و آن این که این دیدگاه مستلزم آن است که هیچ یک از مخاطبان پیامبر(ص)، اعم از مشرکان و مسلمانان دریافتی از حروف مقطعه نداشته باشند، و این کافی است برای این که مشرکان بر قرآن و پیامبر عیب بگیرند و مسلمانان نیز معنی و تفسیر آن را از رسول خدا(ص) سؤال کنند. در نتیجه لازم بود سخنی از رسول خدا(ص) در پاسخ مسلمانان و رد بر مشرکان مبنی بر این که حروف مقطعه
سرّی است میان خدا و رسولش، یاد می شد.

دیدگاه دوم: مدلول داشتن حروف مقطعه
دیدگاه اساسی دوم درباره حروف مقطعه که طرفداران زیادی در میان فرقه های اسلامی دارد، برای این حروف مدلول شناخته شده ای را معتقد است. ابن العربی(د 543) گوید: اگر اعراب مدلول متعارفی از این حروف نمی فهمیدند، نخستین کسانی بودند که آن را بر پیامبر(ص) خرده می گرفتند، اما مشاهده می کنیم که آن حضرت «حم» و «ص» و ... را بر آنان تلاوت کرد، ولی آن ها بر آن حضرت خرده نگرفته، آن را انکار نکردند، بلکه با صراحت در برابر فصاحت و بلاغت آن سر تسلیم فرود آوردند، این در حالی است که آنان آرزومند یافتن یک اشتباه و لغزش در قرآن بودند. بنابراین این مسئله حکایت از آن دارد که حروف مقطعه نزد آنان امری شناخته شده بود، به طوری که با آن احساس بیگانگی نمی کردند.(9)
با وجود این مفسران درباره مدلول حروف مقطعه بر یک نظر نیستند و تفسیرهای متنوعی از آن بیان داشته اند. مهم ترین و مشهورترین تفسیرهای ارائه شده از این حروف عبارت اند از:
1. این حروف نقش حروف استفتاح را دارند که سوره با آن ها آغاز می شود و به واسطه این حروف اتمام سوره قبلی و آغاز سوره جدید معلوم می گردد.
احمد بن یحیی ثعلب گفته است: عرب هرگاه کلامی را شروع کند دأب و عادت آنان این است که بجز آن کلامی که می خواهند بیان کنند لفظی در آغاز سخن بیاورند، تا تنبیهی باشد برای مخاطب مبنی بر این که سخن اول تمام و سخن جدید آغاز شده است.(10)
بر این تفسیر دو ایراد گرفته شده است:
اولاً این شیوه نمی تواند در همه سوره های قرآن کریم جاری شود؛ در نتیجه معنی ندارد که حروف مقطعه آورده شده باشد تا پایان برخی از سوره ها را اعلام کند. و بسیاری از سوره های قرآنی یکجا نازل شده و در هنگام نزول آغاز و انجام آن معلوم بوده است.
ثانیاً خود آیه شریفه «بسم الله الرحمن الرحیم» این نقش را ایفا می کرده و بنابراین نیازی به حروف مقطعه نبوده است(11)، چنان که در روایات اسلامی نیز وارد شده است.(12)
2. این حروف نام سوره هایی هستند که در سرآغاز آن ها آمده اند؛(13) برای مثال «الم» نام سوره بقره، «کهیعص» نام سوره مریم، و «ن» نام سوره قلم است.(14)این نظریه را بیشتر متکلمان و گروهی از لغویان پذیرفته اند. شیخ طوسی، زمخشری و بسیاری از مفسران پس از وی از این دیدگاه دفاع کرده اند(15) و فخر رازی آن را دیدگاه برگزیده بیشتر متکلمان دانسته است.(16)
از جمله ایراداتی که بر این دیدگاه وارد شده آن است که وضع اسم برای سوره ها به منظور آن است که سوره ها از یکدیگر متمایز گردند، و این منظور با نامیدن چند سوره با «الم» یا «حم»(17) و... ناسازگار است.
در پاسخ به این اشکال گفته اند که نامگذاری چند چیز به یک نام در صورتی که هریک از آن ها با علامتی متمایز کننده مشخص گردند، مانعی ندارد، چنان که در نامگذاری اعلام و اشخاص بسیار روی می دهد.(18) از این رو در مورد سوره هایی که حروف مقطع آن ها مشابه است بخشی از آیه بعد از آن ها به مثابه بخش تکمیلی نام سوره نقش ایفا می کند. بنابراین نام سوره بقره «الم ذلک الکتاب» و نام سوره آل عمران، «الم* لا اله الا هو...» است.
شهید حکیم می نویسد: اشکال این است که نظریه آن است که این حروف به صورت مقطع و با ذکر نام هایشان خوانده می شوند: الف- لام- میم، نه مسماهایشان(أ، ل، م) و این نحوه قرائت آن ها مناسب آن نیست که نام سوره باشند. کیفیت کنونی قرائت با این وضع تناسب دارد که ذکر خود این حروف موردنظر بوده باشد و نه این که نام هایی برای چیزهای دیگر باشند.(19)
اما بنت الشاطی می نویسد:
این سخن که حروف مقطعه نام سوره باشند، بدان معنی نیست که این حروف حقیقتاً نام سوره های قرآن اند، بلکه مقصود این است که سوره های آغاز شده با این حروف به نام همان حروف(و از باب حکایت) نامگذاری شده است؛ نظیر آن که کسی بگوید: فلانی «قفا نَبک» و «عفت الدیار» را روایت می کند. و مقصودش این است که دو قصیده ای را که با این دو جمله آغاز می شود نقل می کند.(20)
با این توضیح روشن می شود که گرچه اکثر مفسران اتفاق نظر دارند که حروف مقطعه نام سوره ها هستند، اما اشتهار این حروف به نام سوره در دوره های پس از عصر نزول رخ داده است؛ در نتیجه این نکته قابل پذیرش است که حروف مقطعه کارکرد نام سوره پیدا کرده اند، اما این دیدگاه ارتباطی با تفسیر و معنای این حروف ندارد. افزون بر این که علاوه بر حروف مقطعه، در مورد بسیاری از
سوره های دیگر نیز ابتدای آن ها به عنوان نام آن سوره ها به کار می رفته است، مانند: سوره «قل هو الله احد»، سوره «والضحی»، «والفجر»، «لم یکن» و...(21)
3. تفسیر شایع دیگر از حروف مقطعه آن است که این حروف نام هایی برای قرآن اند؛ مانند «کتاب»، «فرقان» و «ذکر» که نام قرآن هستند. این دیدگاه از جماعتی از تابعین مانند قتاده، مجاهد، ابن جریح و سدّی نقل شده است.(22)
در نقد این دیدگاه بعضی گفته اند که هیچ مستند قابل اعتمادی ندارد، (23) به علاوه این که توزیع حروف مقطعه در آغاز 29 سوره قرآن به گونه ای است که ذهن خواننده و شنونده قرآن نمی تواند میان حروف مقطعه و نام بودن آن ها برای قرآن ارتباط برقرار کند.(24) بلی، به نظر می رسد گویا منشأ این دیدگاه نادرست سخن بعضی تابعین در خصوص«الم» سوره بقره است که آن را به عنوان نام قرآن معرفی کرده اند، با این تصور که در آغاز سوره بقره «الم» مبتدا، و «ذلک الکتاب» خبر آن باشد،(25) اما در دوره های بعد مفسران بدون توجه به این تحلیل ادبی، و از روی خطا، این دیدگاه را به همه حروف مقطعه تعمیم داده اند.
4. حروف مقطعه به مثابه حروف تنبیهی هستند که برای جلب توجه مشرکان در سرآغاز برخی سوره ها قرار گرفته اند. درواقع پس از آن که مشرکان مکه درصدد برآمدند با ایجاد سر و صدا و سوت و کف زدن بر صدای تلاوت رسول خدا(ص) غالب آیند و مانع گوش فرادادن مردم به آن و تحت تأثیر قرار گرفتن آنان شوند؛ «لا تسمعوا لهذا القرآن والغوا فیه لعلکم تغلبون»(فصلت/2)، خداوند این نظم بدیع(حروف مقطعه) را - برخلاف حروف تنبیه رایج میان عرب- نازل کرد تا توجه مشرکان را به خود جلب کرده، در نتیجه به آیات وحی
گوش فرا دهند.
این دیدگاه گرچه امری معقول، و با فضای دشمنی مشرکان مکه با رسول خدا(ص) سازگار و هماهنگ است، چنان که قرآن کریم نیز از آن خبر داده است، اما اشکالی که می توان بر آن گرفت این است که مطابق این استدلال، حروف مقطعه باید تنها با سور مکی نازل می شد، و جا نداشت با سور مدنی بقره و آل عمران و رعد و غیر این ها نازل شود؛ زیرا فضای دشمنی مشرکان با پیامبر اسلام در مکه بود و در مدینه از آن خبری نبود. بدین سان این نظر نیز صلاحیت تفسیر حروف مقطعه را ندارد.(26)
تبیین دیگری از این دیدگاه وجود دارد که از این اشکال مصون است. و آن این که بعضی گفته اند: این حروف از قبیل اصواتی است که در ندا برای توجه دادن مخاطب به کار می رود. و قرآن از این ها استفاده کرد تا از طریق نامأنوس بودن چنین کلماتی توجه همگان را برانگیزد؛ چه، در این صورت، الفاظ متداول تنبیه کنار گذاشته شده و به جای آن ها از ادات دیگری استفاده شده و چنین چیزی فاقد شباهت با گفتار انسان هاست. همین امر باعث می شود اثر بیشتری در جلب توجه شنونده داشته باشد.(27)
5. انتخاب و گزینش حروف مقطعه برای معرفی حروفی است که کلام از آن ترکیب می شود؛ از این رو نصف حروف الفبا(چهارده حرف) را ذکر کرده و از هر جنس از حروف هجا نیز نصف آن را آورده است.
به عقیده باقلانی این دیدگاه در تفسیر حروف مقطعه؛ یعنی گزینش نیمی از هر یک از دسته های مختلف حروف و گردآوردن آن در میان حروف مقطعه، یکی از دلایل اعجاز قرآن کریم و در حکم خبر دادن از غیب است؛ زیرا پی بردن به صفات حروف و تقسیم بندی آن ها سال ها پس از نزول قرآن از سوی دانشمندان وضع شد و در زمان نزول، خبری از این تقسیمات نبود.(28) زمخشری نیز این وجه را از لطایفی دانسته که دلیلی
الزام آور محسوب می شود.(29)
درباره ی این دیدگاه گفتنی است که گزینش دقیق و حساب شده حروف مقطعه از لطایف اعجاب انگیز قرآن کریم و استخدام این حروف در آغاز سوره هاست و از امتیازات قرآن کریم محسوب می شود، اما نمی توان آن را به عنوان تفسیر حروف مقطعه به شمار آورد. همچنین این بسیار سطحی و ساده انگارانه و ناپذیرفتنی است که گفته شود غرض از نزول حروف مقطعه معرفی صفات حروفی است که مخاطبان قرآن هیچ آشنایی با آن نداشتند و سال ها و قرن ها بعد آن را کشف خواهند کرد.
6. دیدگاه دیگر آن است که حروف مقطعه در آغاز سوره ها نشانه ای برای اهل کتاب بوده است مبنی بر حقانیت رسالت پیامبر اسلام(ص)، چرا که از سوی پیامبران بنی اسرائیل به آن ها خبر داده شده بود که به زودی کتابی بر محمد(ص) پیامبر آخرالزمان نازل می شود که در آغاز برخی سوره های آن حروف مقطعه قرار دارد.(30)
این دیدگاه در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع)در ضمن روایت مفصلی در تفسیر حروف مقطعه آمده(31) و صدوق نیز با سند خود از راویان آن تفسیر از امام عسکری (ع)نقل کرده است.(32)
با فرض این که نسبت این تفسیر به معصوم صحیح و ثابت باشد تنها می تواند اشاره به یکی از فواید و کارکردهای جانبی این حروف باشد، اما قطعاً مقصود اصلی از نزول حروف مقطعه امر دیگری خواهد بود؛ زیرا نزول حروف مقطعه با نزول نخستین سوره های قرآن(سوره قلم) همراه بوده است و غالباً هم در آغاز سوره مکی است؛ زمانی که هنوز اهل کتاب با قرآن مواجه نشده یا کمتر مواجه شده بودند. به علاوه این که اگر پیامبران بنی اسرائیل به امت هایشان خبر از اشتمال آخرین کتاب الهی بر حروف مقطعه داده
باشند به معنای معرفی یکی از نشانه های این کتاب است، نه آن که غرض از نزول این حروف، ایجاد نشانه برای اهل کتاب باشد.
7. دیدگاه دیگر آن است که حروف مقطعه قسم هایی هستند که خداوند سوگند خورده است. مطابق روایتی از ابن عباس این حروف به عنوان نام هایی برای خدا هستند که در آغاز سوره ها به آن سوگند خورده شده است(33)، اما به باور زرکشی، خداوند به این حروف سوگند خورده است برای اثبات این که قرآنی که حضرت محمد (ص)قرائت می کند، کتابی نازل شده از سوی خداوند است، و این سوگند نشانه ارزش و منزلت این حروف است؛ حروفی که ماده بیان و اصول سخنان مردم در محاوراتشان است.(34)
اشکال این دیدگاه آن است که این تنها یک ادعای بدون دلیل است، به علاوه این که هیچ یک از ادوات قسم هم با این حروف دیده نمی شود، همچنین تقدیر گرفتن سوگند بدون قرینه نیز برخلاف اصل بوده، شاهدی در کلام عرب ندارد.
8. حروف مقطعه رموزی هستند که مطابق حساب جمّل (ابجد) بر مدت بقا و دوام دین اسلام دلالت دارند. مستند این دیدگاه روایتی درباره حیی بن اخطب است که در منابع فریقین آمده است.
در منابع اهل سنت این روایت را ابن اسحاق به نقل از کلبی از ابی صالح از ابن عباس از جابر بن عبدالله بن ریّاب نقل کرده است.
در منابع شیعی نیز مشابه این روایت را شیخ صدوق با سند خود از محمد بن قیس از امام باقر(ع)نقل کرده است.(35) به رغم پذیرش این دیدگاه از سوی برخی مفسران همچون ابوالعالیه، خویی و سهیلی، اما اکثر مفسران بر این دیدگاه ایراداتی گرفته و آن را رد کرده اند:
اولاً در منابع اهل سنت حدیث مزبور ضعیف شمرده شده است(36) ابن کثیر گوید: این روایت علاوه بر ضعف، بیش از آن
از آن که مستندی بر اثبات و صحت این دیدگاه باشد، دلیل محکمی بر رد آن است؛ (37) زیرا حیی و برادرش خود به نادرستی تأویلاتشان اعتراف کردند.
ثانیاً بر فرض پذیرش این روایت، هیچ گونه تأییدی از رسول خدا(ص) نسبت به تفسیر حیی بن اخطب در آن وجود ندارد، به علاوه این که سخن آن یهودی در تفسیر آیه نیز ادعایی بی دلیل است، بنابراین باید تفسیر حروف مقطعه بر اساس حساب ابجد را تفسیری باطل و نادرست دانست.(38) ابن حجر در نقد این دیدگاه گفته است: این دیدگاه باطل و غیرقابل اعتماد است؛ زیرا این نوع حساب داخل در سحر است، ابن عباس نیز از حساب ابجد نهی کرده است، و در شریعت اسلام هم حساب مزبور مبنا و مستندی ندارد.(39)
درباره نقدهای وارده بر دیدگاه هشتم نکات زیر گفتنی است:
که اولاً گرچه علامه طباطبایی جریان حیی بن اخطب را بیگانه از آیه 7 آل عمران دانسته است، (40) اما ذیل روایت شیخ صدوق از امام باقر(ع) آیه شریفه 7 آل عمران ناظر به ماجرای حیی و برادرش ابویاسر دانسته شده است، خواه این ماجرا را به عنوان سبب نزول آیه ی شریفه بپذیریم یا جریان مستقلی که اتفاق افتاده و امام- بر فرض صحت روایت- آن را یکی از مصادیق تأویل ناصحیح آیات معرفی کرده باشند.
ثانیاً باید توجه داشت نهایت دلالت روایت مزبور رد تفسیر و تأویل حروف مقطعه بر مدت بقا و دوام دین اسلام است، اما این روایت هیچ دلالتی بر نادرستی حساب ابجد و ارتباط حروف مقطعه با این حساب ندارد. به عبارت دیگر مانعی وجود ندارد که حروف مقطعه معنی و مدلول روشنی برای مخاطبان اولیه اش داشته باشد، در عین حال معانی و مدلول هایی نیز مطابق حروف ابجد داشته باشد که تنها برای اهلش، یعنی رسول خدا(ص) و ائمه اهل بیت روشن باشد.
همچنین سخن ابن حجر که حساب جمّل را در شمار علم سحر معرفی کرده ادعایی بدون دلیل است و پذیرفته نیست. در هر صورت برای حروف مقطعه باید در جست و جوی معنی و مدلول اولی و ظاهری دیگری برآمد.
9. از جمله دیدگاه های مشهور درباره حروف مقطعه رمزی بودن این حروف است. این دیدگاه خود، مشتمل بر چند دیدگاه جزئی تر است که بیشتر بر روایات تفسیری استوار است:
9-1. مهم ترین دیدگاه در این باره که از پشتوانه روایی در منابع فریقین برخوردار است، این حروف را رمزی از اسماء و صفات خداوند می داند.
در منابع امامیه صدوق روایتی را با سند خود از سفیان ثوری از امام صادق (ع)نقل کرده است که امام حروف مقطعه را غالباً به صفات الهی تفسیر و تأویل کردند؛ برای نمونه «الم» در آغاز سوره بقره را به «انا الله الملک» و در آغاز سوره آل عمران را به «انا الله المجید»؛ و «المر» را به «انا الله المحیی الممیت الرازق» و «الر» را به «انا الله الرؤوف» و «المص» را به «انا الله المقتدر الصادق» و... تفسیر کردند.(41)
در منابع اهل سنت سیوطی روایتی را از کلبی از ابی صالح از ام هانی از رسول خدا(ص) نقل کرده است که حضرت «کهیعص» را به «کاف، هاد، امینٌ، عالمٌ، صادقٌ» تفسیر کردند.(42)
9-2. دسته دیگر از روایات، حروف مقطعه را رموز و نشانه هایی برای اسمای الهی و اسمای پیامبر و فرشتگان می داند؛ چنان که ضحاک در مورد «الم» گفته است که «الف» اشاره به «الله» و «لام» اشاره به «جبرئیل» و «میم» اشاره به «محمد»(ص) دارد.
9-3. دسته سوم روایاتی هستند که برخی از حروف مقطعه را رمزی از پدیده های دنیایی یا آخرتی شمرده اند؛ چنان که در حدیث سفیان ثوری از امام صادق(ع) «ق» نام کوهی افسانه ای موسوم به کوه قاف معرفی شده که گرداگرد زمین را احاطه کرده است، و «ن» جویباری در بهشت، «ص» چشمه ای
جاری از زیر عرش که رسول خدا در شب معراج از آن وضو گرفته است(43) و نیز تفسیر «ص» به نام دریایی که عرش خدا بر آن قرار دارد، یا نام دریایی که مردگان با آن زنده می شوند، و تفسیر «ن» به ماهی(44) نیز از نمونه های دیگر این دسته است.
نقطه مشترک این سه دسته روایات و دیدگاه های جانبی آن، در رمزی شمردن حروف مقطعه است. اما باید توجه داشت که برای پذیرش این دیدگاه یا باید به سخن معصوم متعبد شد، یا قاعده ای کلی ارائه داد؛ برای مثال گفته شود که هر یک از حروف مقطعه رمزی است اشاره به آن دسته از صفات خدا که با آن حرف شروع می شود، که این را هیچ مفسری ادعا نکرده است و همان گونه که برخی محققان بیان داشته اند.(45) آنچه در این باره گفته شده حدسیاتی است که مبنای علمی ندارد، و برخی اساساً موهوم است؛ مانند تفسیر «ق» به کوه قاف که افسانه ای بیش نیست، یا تفسیر «ص» به دریایی که پایه های عرش خداوند بر روی آن قرار دارد، در حالی که عرش خدا شیئی مادی نمی تواند باشد.
به علاوه این که در این فرض حروف مقطعه از اسرار پوشیده بر انسان ها خواهد بود و در نتیجه فهم آن برای اعراب معاصر و مخاطب پیامبر(ص) دشوار و ناممکن بوده است.(46) بنابراین کلیت این دیدگاه پذیرفتنی است، اما رمزگشایی این حروف باید توسط معصوم انجام شود، که این هم جز در مورد تفسیر برخی حروف مقطعه به صفات خدا و تفسیر دو حرف «طه» و «یس» به نام پیامبر اسلام روایت معتبری وجود ندارد و در هر صورت نهایت چیزی که می توان گفت آن است که این تفسیر از حروف مقطعه از دلالت های ثانوی و باطنی این حروف باشد.
10. دیدگاه مشهور دیگر آن است که مجموع حروف مقطعه اسم اعظم خدا را تشکیل می دهند که در قرآن کریم پراکنده شده اند؛ چنان که ابن عطبه گفته است که
حروف مقطعه اسم اعظم خداست، اما ما کیفیت ترکیب آن را نمی دانیم.(47) همچنین مطابق نقل طبری که سند آن را نیز صحیح شمرده است ابن مسعود حروف مقطعه را اسم اعظم خدا(48) و ابن عباس نیز-مطابق نقل سدی- آن را یکی از اسم های اعظم معرفی کرده است.(49)
این دیدگاه مورد تأیید روایاتی معتبر از امامان معصوم نیز هست. ابوبصیر از امام صادق (ع)نقل می کند که «الم» یکی از حروف اسم اعظم خداست که به صورت مقطع و جداجدا در قرآن مجید آمده است و فقط پیامبر(ص) و امام می تواند اسم اعظم را با ترکیب این حروف به دست آورد.(50)
همان طور که پیش تر بیان شد، احتمالاً این روایات یکی از مستندات دیدگاهی است که حروف مقطعه را اسرار میان خدا و پیامبر(و امامان معصوم) معرفی می کند و در نتیجه دیدگاهی است مورد اتفاق نظر مفسران امامیه و از سوی هیچ مفسر امامی مورد انکار قرار نگرفته است. تنها ایرادی که می توان بر این دیدگاه وارد دانست آن است که چگونه حروف مقطعه برای مخاطبان پیامبر مفهوم نبوده است و در عین حال آنان هیچ اعتراض یا انکاری نسبت به وجود آن ها در قرآن کریم نکرده اند و درباره معنای آن ها نیز از رسول خدا(ص) نپرسیده اند.
11. از دیگر دیدگاه های مشهور این است که سوره ها با این حروف آغاز شده اند تا مردم را توجه دهند به این که قرآن کریم که همگان از هماوردی با آن درمانده اند، از همین حروف الفبای معمول و متداول در میان مردم تألیف شده است. همین حروفی که پیوسته با آن سخن می گویند، در عین حال اهل فصاحت و بلاغت از آوردن همانند برای قرآن عاجزند و این عجز آنان دلالت بر اعجاز قرآن دارد.(51) این دیدگاه، مشهورترین و مقبول ترین دیدگاه نزد مفسران و محققان متقدم و متأخر به ویژه ادبا همچون قطرب، مبرد، زمخشری، طبرسی، فخررازی و... است . فخر رازی
گوید: این دیدگاه را مبرد بیان کرده و گروه زیادی از محققان آن را برگزیده اند.(52)
(بنت الشاطی نیز پس از نقل و نقد آرای مختلف در تفسیر حروف مقطعه به تفصیل از این دیدگاه دفاع و آن را یکی از جنبه های اعجاز بیانی قرآن معرفی کرده است. او می گوید: شاید نظریه ای که در میان آرای مختلف درباره حروف مقطعه بیش از همه به طبیعت بیان قرآنی و مسئله اعجاز نزدیک است، همین نظر است که این حروف بدان جهت در ابتدای سوره ها ذکر شده اند که بگویند قرآن از همین حروف الفبای عربی به صورت مفرد یا مرکب ترکیب یافته است، تا مردمی را که قرآن به زبان آن ها نازل شده توجه دهد به این که این کتاب از همان حروفی است که آن ها می شناسند و کلام خود را از آن می سازند.(53)
وی همچنین می افزاید: هر سوره ای که با حروف مقطعه آغاز شده، لزوماً می بایست در آن از تأیید قرآن به عنوان آیت خدا و از اعجاز و عظمت آن سخن به میان آمده باشد، همچنان که با استقراء در هر 29 سوره مشتمل بر حروف مقطعه این نکته روشن می شود.)(54)
این دیدگاه در میان مفسران اهل سنت و برخی مفسران شیعه به ویژه مفسران با مسلک ادبی طرفداران زیادی داشته و شاید رایج ترین تفسیر و کم اشکال ترین دیدگاه ها باشد. در عین حال یک نکته قابل تأمل است و آن این که اگر همه حروف مقطعه را به صورت مجموعی- که نیمی از حروف الفبا را به صورت بسیار دقیق و لطیف دربرمی گیرد- یا به ترتیب مصحف در نظر بگیریم جای بحث ندارد، اما اگر سور مشتمل بر حروف مقطعه را به لحاظ ترتیب نزول بررسی کنیم پذیرش این دیدگاه به عنوان بهترین تفسیر از حروف مقطعه جای تردید خواهد داشت؛ یعنی نخستین سوره های مشتمل
بر حروف مقطعه «ن و القلم»، «ق» و «ص» است که سوره اخیر رتبه سی و هفتم را دارد، و بعد از آن نیز ترکیب های مختلف و ویژه ای در آغاز هریک از 29 سوره قرار گرفته است، به گونه ای که نفس آدمی به صرف تفسیر اخیر آرام نمی گیرد و قانع نمی شود به این که غرض از نزول حروف مقطعه تنها برای اعلام این نکته است که قرآن کریم از حروف الفبای رایج در میان مردم تألیف شده است.
12. دیدگاه قابل توجه دیگر آن است که تعدادی از وجوه مذکور در تفسیر حروف مقطعه با هم مقصود از نزول این حروف است. ابن فارس و بعضی دیگر این وجه را برگزیده و گفته اند: خدای متعال در آغاز برخی سوره ها حروف مقطعه قرار داد، تا هریک از این حروف بر معانی فراوان و نه یک معنی دلالت کند. بنابراین، این حروف هم نقش حروف افتتاح و تنبیه را ایفا می کنند، هم رموزی مأخوذ از صفات خدا هستند، هم این که خداوند آن ها را برای دلالت بر اسم سوره انتخاب کرده است، و هم برای دلالت بر اجل اقوامی و روزی مقدر برای اقوامی دیگر است، و در عین حال از صفات خدا ناظر به انعام و فضل و مجد خدا اخذ شده، و هم برای اسکات مشرکان و جلب توجه آن ها به گوش فرادادن به قرآن است، و هم برای اعلام به عرب است به این که قرآن دال بر نبوت حضرت محمد است و کتابی که آنان از آوردن مثل آن عاجزند از همین حروف الفبای رایج در میان آن ها تألیف شده است. وی همچنین این دیدگاه را جامع همه تأویلات در تفسیر حروف مقطعه شمرده است.(55)
آنچه ذکر شد، مجموعه ای از مهم ترین دیدگاه ها در تفسیر حروف مقطعه است.

جمع بندی
با توجه به آنچه درباره دیدگاه های مختلف در تفسیر حروف مقطعه، و اشکالات وارد بر هریک بیان شد، به نظر می رسد هیچ یک از آن دیدگاه ها را نتوان به عنوان وجه انحصاری در تفسیر حروف مقطعه معرفی کرد. اما شاید آنچه را که ابن فارس به آن
گرایش پیدا کرده است بتوان با تحلیلی دیگر به عنوان تفسیر حروف مقطعه پذیرفت.
توضیح این که برای حروف مقطعه باید یک تفسیر ظاهری به دست داد که برای عموم مردم و اهل زبان قابل فهم و درک باشد، تا اشکال لغو بودن نزول حروف مقطعه برای عموم مخاطبان و اشکال ابن عربی را به دنبال نداشته باشد ایراد ابن عربی آن است که اگر اعراب مدلول متعارفی از حروف مقطعه در ذهن نداشتند نخستین کسانی بودند که وجود آن را در قرآن بر پیامبر عیب می گرفتند، اما مشاهده می کنیم که رسول خدا(ص) «حم» فصلت و «ص» و غیره را بر آن ها تلاوت می کرد، و آن ها خرده نگرفته، به انکار آن نپرداختند، بلکه در برابر فصاحت و بلاغت آن سر تسلیم فرود آوردند. این در حالی است که آنان بسیار آرزومند یافتن یک خطا و لغزش در قرآن بودند. بنابراین روشن می شود که حروف مزبور نزد آنان امری شناخته شده بوده و با آن احساس بیگانگی نمی کردند.(56) این تفسیر ظاهری را می توان همان دیدگاه مفسران اهل ادب در تفسیر این حروف معرفی کرد؛ یعنی نزول حروف مقطعه برای اعلام این مطلب بوده است که قرآن کریم از همین حروف الفبا ترکیب و تألیف شده است، اما در لایه ای عمیق تر و همان گونه که روایات به ویژه روایات شیعی بیان داشته اند، حروف مقطعه حامل اسراری برای پیامبر و جانشینان بر حق آن حضرت است که دیگران از فهم و درک آن عاجزند، و هرگونه اظهار نظری از سوی هرکس بدون استناد به سخن معصوم حدس و گمانی بیش نیست که قابل پیروی کردن نمی باشد. بنابراین فهم این اسرار توقیفی است، و اشاره به اسم اسماء و صفات خداوند، یا آجال اقوام و امت هایی می تواند بخشی از اسرار پوشیده حروف مقطعه باشد که علم به آن در اختیار معصومان است. برخی از وجوه گذشته را نیز باید از فواید، ویژگی ها یا نقش بعدی حروف مقطعه ارزیابی کرد و نه تفسیر اصلی و غرض از نزول حروف مقطعه؛ مانند اسکات مشرکات یا اسم سوره ها و نیز گزینش نیمی از حروف مقطعه، و صفات مختلف حروف. در
عین حال قابل انکار نیست که میان حروف مقطعه در آغاز هر سوره با مضامین همان سوره ارتباط خاصی برقرار است(57) که چه بسا بخشی از آن برای ما قابل درک باشد.

2- تشابه یا عدم تشابه حروف مقطعه
دومین مسئله اساسی درباره یحروف مقطعه مسئله متشابه بودن حروف مقطعه یا عدم تشابه آن هاست. درباره این مسئله میان مفسران اسلامی اختلاف نظر است، اما رایج ترین نظر در میان فریقین بر متشابه بودن این حروف است. بنت الشاطی گوید: عقیده متشابه بودن حروف مقطعه عقیده اغلب متأخران است، تا جایی که سیوطی همه اقوال و آرای مختلف درباره حروف مقطعه را در نوع محکم و متشابه آورده، و تصریح کرده است به این که یکی از مصادیق متشابه، حروف مقطعه در آغاز سوره هاست.(58) در مقابل این دیدگاه همه کسانی که تفسیری روشن از حروف مقطعه به دست داده اند بالطبع حروف مقطعه را از دایره متشابهات خارج می دانند.
بر این اساس باید گفت عموم مفسرانی که حروف مقطعه را از اسراری دانسته اند که خداوند علم آن را برای خود برگزیده است(عقیده رایج میان برخی متأخران اهل سنت) و همه آنان که حروف مقطعه را از اسرار میان خدا و رسول خدا (ص)و سپس اهل بیت آن حضرت دانسته اند(دیدگاه مشهور میان امامیه) معتقد به متشابه بودن حروف مقطعه اند. به همین دلیل بسیاری از مفسران شیعه با استناد به روایات ائمه معصومین این حروف را از متشابهات شمرده اند.(59) همچنین دیدگاهی که حروف
مقطعه را ناظر به اسم اعظم خداوند یا رموزی دال بر صفات و اسمای الهی یا اسمای پیامبر و فرشتگان، یا اشاره به حساب جمّل می داند نیز ناگزیر به متشابه معرفی کردن این حروف است، همچنان که در برخی روایات به این نکته تصریح شده است.
اما مطابق سایر دیدگاه ها، همچون دیدگاه اسکات مشرکان برای استماع کلام وحی، اعلام ترکیب قرآن از حروف رایج میان عرب، حروف تنبیه و استفتاح، اعلان به پایان یافتن سوره قبل، نام برای قرآن، و سوره ها، این حروف از محکمات بوده و از دایره متشابهات خارج خواهند بود.
در این میان دیدگاه علامه طباطبایی قابل توجه است. ایشان با این که دیدگاه مشهور میان مفسران امامیه را پذیرفته است، مبنی بر این که حروف مقطعه اسراری میان خدا و پیامبر و امامان معصوم می باشد، اما این حروف را از دایره آیات متشابه خارج دانسته و اصولاً این حروف را بیگانه از آیه 7 آل عمران می داند. ایشان می نویسد:
از مباحث ذیل آیه 7 آل عمران روشن شد که احکام و تشابه از صفات آیاتی است که دارای دلالت لفظی بر مدلولاتشان باشند، و نیز روشن شد که تأویل از قبیل مدلولات لفظی نیست. بلکه حقایق واقعی ای هستند که از مضامین بیانات قرآنی اعم از محکم و متشابه منبعث می شوند. بنابراین نه حروف مقطعه در دایره آیات متشابه جای می گیرد، و نه معانی ای که از آن ها قصد شده تأویل این حروف به شمار می آید.(60)
مسئله دیگر آن است که مطابق دیدگاه هایی که حروف مقطعه را در دایره
متشابهات قرار می دهد، تشابه آن ها از کدام نوع متشابهات می باشد؟
در پاسخ باید گفت بعضی از مفسران اهل سنت تشابه این آیات را از نوع تشابه حقیقی گرفته اند که خدای متعال علم آن را به خود اختصاص داده است، و رسول خدا(ص) نیز از علم به آن ها محروم است. اما بعضی دیگر از آن ها تشابه این حروف را نسبی دانسته، و راسخان در علم به ویژه پیامبر اسلام را عالم به تأویل آن ها دانسته اند.(61)
اما در باور مفسران امامیه هیچ آیه ای از قرآن کریم دارای تشابه حقیقی نمی باشد و علم تمام قرآن نزد راسخان در علم حقیقی، یعنی رسول خدا(ص) و امامان معصوم به ودیعه نهاده شده است.

دیدگاه برگزیده
مطابق دیدگاه برگزیده در مدلول حروف مقطعه که این حروف را برخوردار از دو مدلول ظاهری و باطنی معرفی می کرد که مدلول ظاهری قرآن کریم برای مخاطبان پیامبر شناخته شده بوده است، باید نکات زیر را یادآور شد:
اولاً در مدلول ظاهری حروف مقطعه هیچ گونه تشابه اصلی، ذاتی و بالفعل برای مخاطبان اولی پیامبر وجود نداشته است.
ثانیاً مدلول ظاهری از تشابه بالعرض برخوردار بوده است؛ یعنی این حروف قابلیت آن را داشته اند که دستاویز کژدلان قرار گرفته تأویلات نادرستی انجام گیرد، همچنان که مطابق روایت امام باقر(ع) این تأویل نادرست در دوره پس از هجرت در مدینه احتمالاً توسط حیی بن اخطب صورت گرفته است.
ثالثاً مدلول باطنی حروف مقطعه- که در واقع حامل اسراری برای رسول خدا(ص) و راسخان حقیقی در علم یعنی آگاهان به همه معارف و دانش های قرآن بوده است برای غیر آنان متشابه خواهد بود. که این تشابه نیز از نوع تشابه نسبی و البته ذاتی خواهد بود.

نتیجه بحث
در این مقاله، بحث درباره حروف مقطعه در دو محور انجام گرفت: 1. مدلول حروف مقطعه؛ 2. احکام یا تشابه آن ها.
در محور نخست، دو دیدگاه مهم و ذیل هریک دیدگاه های جزئی تری معرفی شد. مشهورترین دیدگاه در مدلول حروف مقطعه که طرفداران جدی در میان مفسران اهل سنت و امامیه دارد، دیدگاه یازدهم است؛ یعنی اعلام این که قرآن کریم از همین حروف الفبای متداول در میان مردم ترکیب شده و بشر از هماوردی با آن عاجز و درمانده است. از دیگر دیدگاه های قابل توجه در تفسیر حروف مقطعه دیدگاه ابن فارس است که تلاش دارد تعداد زیادی از دیدگاه های مطرح را در مدلول حروف مقطعه گرد آورد.
اما با توجه به مجموع دلایل و مستندات دیدگاه ها از یک سو و برخی اشکالات اساسی از سوی دیگر، دیدگاه صحیح تر آن است که برای این حروف دو مدلول ظاهری و باطنی در نظر بگیریم. مدلول ظاهری این حروف برای مخاطبان اولی قرآن شناخته شده بوده است، و مدلول باطنی آن ها آن است که این حروف حامل اسراری میان خدا و رسول خدا(ص) و امامان معصوم باشد.
در محور دوم نیز مطابق دیدگاهی که برای حروف مقطعه مدلول نمی شناسد یا مدلول غیرشناخته شده ای، مانند حروف اسم اعظم، معرفی می کند، این حروف در دایره متشابهات قرار می گیرد.
اما مطابق دیدگاه کسانی که برای حروف مقطعه مدلول شناخته شده ای معرفی کرده اند، این حروف از دایره متشابهات خارج شده، در حوزه آیات محکم قرار می گیرد.

پی نوشت ها :

1- محمد بن احمد، قرطبی، الجامع لا حکام القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1364ش، ج1، ص 108؛ نیز بنگرید به: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419ق، ج1، ص 38.
2- سیوطی، الاتقان، دمشق، دار ابن کثیر، 1416ق، ج1، ص 664.
3- طبرسی، مجمع البیان، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1372ش، ج1، ص 112.
4- ابوحیان، البحر المحیط، بیروت، دارالفکر، 1420ق، ج1، ص 60.
5- بنگرید به: فخررازی، التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420ق، ج1، ص 3؛ زرکشی، البرهان، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1408ق، ج1، ص 173.
6-بنگرید به : طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص 112.
7-بنگرید به: زرکشی، البرهان، ج1، ص 174.
8- بنگرید به : طباطبایی، المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1417ق، ج1، ص 8.
9- بنگرید به : سیوطی، الاتقان، ج1، ص 664؛ ابن العربی، قانون التأویل، تحقیق محمد سلیمان، دارالغرب الاسلامی، 1990م، ص 208.
10- بنگرید به: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج1، ص 7.
11- بنگرید به: محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، تهران المطبعة العلمیه، 1380ق، ج1، ص 33 و 34؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، ج1، ص 231-232؛ سیوطی، الدر المنثور، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق، ج1، ص 20؛ معرفت، التفسیر الاثری الجامع، ج1، ص 323 و 324.
12- حکیم، علوم قرآنی، تهران، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، 1378ش، ص 467.
13- زمخشری، کشاف، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407ق، ج1، ص 21.
14- حکیم، علوم القرآن، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1417ق، ص 264.
15- بنگرید به: زمخشری، کشاف، ج1، ص 21 به بعد؛ شیخ طوسی، التبیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج1، ص 49؛ رشید رضا، المنار، دارالفکر، ج8، ص 122.
16- فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج1، ص 5.
17- از میان سوره های دارای حروف مقطعه، سوره های بقره، آل عمران، لقمان و سجده با «الم» و سوره های فصلت، زخرف، دخان، احقاف و جاثیه با «حم» و سوره های شعرا و قصص با «طسم» آغاز شده اند.
18-شیخ طوسی، التبیان، ج1، ص 48-49.
19- حکیم، علوم قرآنی، ص 465.
20- بنت الشاطی، اعجاز بیانی، ترجمه حسین صابری، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1376ش، ص 148.
21-برای نمونه بنگرید به: صحیح البخاری، دار احیاء الکتب العربی، ج6، ص 544-577.
22- بنگرید به: طبری، جامع البیان، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420ق، ج1، ص 118 و 121؛ ابوحیان، البحر المحیط، ج1، ص 58.
23- بنگرید به: حکیم، علوم قرآنی، ص 464.
24- بنگرید به: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج1، ص 36.
25- بنگرید به: طبری، جامع البیان، ج1، ص 120.
26- بنگرید به : فضل الله، من وحی القرآن، بیروت، دار الملاک للطباعة و النشر، 1419ق، ج1، ص 101.
27- بنت الشاطی، اعجاز بیانی، ص 149؛ سیوطی، الاتقان، ج1، ص 664.
28- باقلانی، اعجاز قرآن، ص 51 و 66.
29- بنگرید به: زمخشری، کشاف، ج1، ص 17.
30- سیوطی، الاتقان، ج1، ص 666.
31- تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، مدرسه امام مهدی قم.
32- صدوق، معانی الاخبار، ص 24-28؛ نیز بنگرید به: تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، ص 62-67؛ مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، 1404ق، ج10، ص 14-18.
33- طبری، جامع البیان، ج1، ص 219؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج1، ص 36.
34- زرکشی، البرهان، ج1، ص 173.
35- بنگرید به: صدوق، معانی الاخبار، ص 23-24.
36- بنگرید به: طبری، جامع البیان، ج1، ص125.
37- ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج1، ص 38.
38- بنگرید به: طباطبایی، المیزان، ج18، ص 13؛ ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج1، ص 206.
39- بنگرید به: سیوطی، الاتقان، ج1، ص 664.
40- بنگرید به: طباطبایی، المیزان، ج18، ص 8.
41-صدوق، معانی الاخبار، ص 23.
42- بنگرید به : سیوطی، الاتقان، ج2، ص 659.
43-صدوق، معانی الاخبار، ص 22.
44- بنگرید به: سیوطی، الاتقان، ج1، ص 667.
45- بنگرید به: حکیم، علوم قرآنی، ص 464.
46- بنت الشاطی، اعجاز البیانی، ص 158.
47- سیوطی، الاتقان، ج1، ص 661.
48- طبری، جامع البیان، ج1، ص 119.
49- سیوطی، الاتقان، ج1، ص 661.
50- صدوق، معانی الاخبار، ص 23.
51- بنگرید به: ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج1، ص 210.
52- بنگرید به: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج1، ص 6؛ ابن کثیر، التفسیر القرآن العظیم، ج1، ص 38.
53- بنت الشاطی، الاعجاز البیانی، ص 157 به بعد؛ همان، ترجمه حسین صابری، ص 161 و 162.
54- همان، ص 165-190.
55- بنگرید به: زرکشی، البرهان، ج1، ص 175.
56-ابن عربی، قانون التأویل، ص 208.
57- بنگرید به: طباطبایی، المیزان، ج18، ص 10.
58- بنت الشاطی، اعجاز البیانی، ص 157.
59- برای نمونه بنگرید به : دخیل علی، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیر، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1422ق، ج1، ص 8؛ محمد جواد مغنیه، تفسیر کاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1424ق، ج1، ص 37؛ حسن مصطفوی، تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، 1380ش، ج1، ص 47؛ محمد کرمی، التفسیر لکتاب الله، قم، چاپخانه علمیه، 1402ق، ج1، ص 15؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، تهران، انتشارات الصدر، 1415ق، ج1، ص 90؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، تهران، انتشارات اسلام، 1378ش، ج1، ص 121؛ حسینی همدانی، انوار درخشان، تهران، کتابفروشی لطفی، 1404ق، ج1، ص 34؛ سیدمحمود طالقانی، پرتوی از قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1362ش، ج1، ص 49؛ حسینی شاه عبد العظیمی، تفسیر اثنی عشری، تهران، انتشارات میقات، 1363ش، ج1، ص 50.
60-طباطبایی، المیزان، ج18، ص 8.
61- برای نمونه بنگرید به: محمد محمود حجازی، التفسیر الواضح، بیروت، دار الجیل الجدید، 1413ق، ج1، ص 13؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج1، ص 154.
منبع: نشریه مشکوة، شماره 102.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۰۹
رضا آزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی