تحقیقات قرآنی

در باب حروف مقطعه قرآنی

تحقیقات قرآنی

در باب حروف مقطعه قرآنی

نظریه ای درباره حروف مقطعه قرآن ، قبلا در صفحه reza.azadeh.googlepages.com ارائه شده بود برای راحتی دوستان عزیز در دسترسی به مطالب، در این دامین نیز قرار داده شده است. ضمنا در خصوص موضوع مورد اشاره مجموعه نظرات دیگری را نیز گردآوری کرده ایم.

با تشکر
رضا آزاده قره باغ

حروف مقطعه در دانشنامه اسلامی

يكشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۵۴ ب.ظ

یک یا چند حرف که در آغاز 29 سوره قرآن کریم، پس از بَسْمَلَه قرار دارند و جداجدا و گسسته خوانده می‌شوند، مانند الم (الف، لام، میم)، یس (یا، سین)، ص (صاد) محتویات
۱ نامهای دیگر حروف مقطعه
۲ فهرست حروف مقطعه
۳ نظر دانشمندان مسلمان درباره حروف قطعه
۴ آیات متشابه و حروف مقطعه
۵ نظرات مختلف در معنای حروف مقطعه
۶ بررسی آماری حروف مقطعه
۷ حروف مقطعه و اشاره به حقانیت اهل البیت علیهم اسلام
۸ پانویس
۹ منابع

نامهای دیگر حروف مقطعه

نامهاى دیگر این حروف عبارت‌اند از: مُقَطَّعات[۱]، حروف‌الفواتح، اوائلُ السُّوَر [۲] و فَواتحُ السُّوَر.[۳]

قرآن‌شناسان غربى عموماً از آنها با عنوان «حروف رازآمیز» یاد می‌کنند.[۴] عنوانهاى اوائل‌السّور و فواتح‌السّور با اندکى تسامح آمیخته است زیرا حروف مقطعه در واقع، بخشى و گونه‌اى از فواتح سُوَرند.[۵]
فهرست حروف مقطعه

یک حرفی: ن(قلم) - ق(باسقات) - ص (سوره ص)

دوحرفی: حم (احقاف-جاثیه-دخان-زخرف-فصلت-مومن)

سه حرفی: الم (سجده-لقمان-روم-عنکبوت-ال عمران-بقره)، الر (حجر-ابراهیم-یوسف-هود-یونس)، طسم (قصص-شعراء)

چهارحرفی: المر(رعد)، المص(اعراف)

پنج حرفی: حم عسق(شوری)، کهیعص(مریم)
نظر دانشمندان مسلمان درباره حروف قطعه

این حروف همواره عالمان و قرآن‌پژوهان را به تفکر و گمانه‌زنى درباره معنا و مدلول آنها واداشته، به‌ طورى که کمتر کتابى در تفسیر یا علوم قرآنى، در این خصوص سخنى نگفته است، حتى آثار و کتابهاى مستقلى نیز در این باره فراهم آورده‌اند مانند:
الحروف المقطعة فی‌القرآن اثر عبدالجبار شراره (قم 1414)
اوائل السور فی‌القرآن الکریم اثر على ناصوح طاهر (عَمّان، 1333ش/1954)
و اعجاز قرآن: تحلیل آمارى حروف مقطعه اثر رشاد خلیفه (شیراز 1365ش)

اما چون این حروف در زبان عربى، جز مسمّاهاى خود به‌ عنوان حروف الفبا، معناى دیگرى ندارند و تفسیر آنها نیز به روشى صحیح و اطمینان‌آور از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گزارش نشده است، دانشمندان درباره آنها گرفتار تشتت آرا و چنددستگى شده‌اند.

گروهى از دانشمندان مسلمان بر اساس برخى روایات[۶] بر آن‌اند که «این حروف از جمله رازهایى هستند که تنها خدا از آنها آگاه است» و در نتیجه از تدبر و اظهارنظر در این باره خوددارى کرده‌اند.(شلتوت، ص54)

برخى محتمل دانسته‌اند که این حروف، رمزى میان خدا و پیغمبر بوده و خدا نخواسته است کسى جز پیامبر اکرم از آنها آگاه گردد[۷] و این معنا به امام جعفرصادق علیه‌السلام هم منسوب است.[۸]

برخى از طرفداران این عقیده، در عین حال این رازها را از متشابهات قرآن می‌دانند که آگاهى از آنها مختص خداست و کسى جز او تأویل آنها را نمی‌داند.[۹] این معنا در اخبار و احادیث شیعه هم آمده است.[۱۰]
آیات متشابه و حروف مقطعه

برخى گفته‌اند منظور از متشابه در آیه هفتم سوره آل‌عمران، همین حروف است[۱۱] و تأویلِ متشابه در آیه مذکور به داستان مشهورى اشاره دارد که به موجب آن یهودیان می‌خواستند از حروف مقطعه مدت بقا و دوام اسلام را بدست آورند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با خواندنِ پیاپىِ فواتح سور، حساب ایشان را مختل ساخت.

ولى میان آیات متشابه و حروف مقطعه فرق بسیار هست، زیرا متشابهات در قالبِ قضایایى داراى موضوع و محمول و اثبات و نفى نازل شده‌اند ولى حروف مقطعه چنین نیستند. به بیان دیگر در قرآن متشابه در مقابل محکم بکار رفته است.

لازمه این تسمیه آن است که آیه متشابه، مدلولى از قبیل مدلولات لفظى داشته باشد و مدلول واقعى با غیرواقعى مشتَبه گردد، ولى حروف مقطعه چنین مدلولى ندارند و در نتیجه از مَقْسم محکم و متشابه بیرون‌اند[۱۲]؛ اما به‌ نوشته ابوزید، گویا همین امر که منطوقِ حروفِ مقطعه دلالتى ندارد، موجب شده است برخى این حروف را از جمله «متشابهات» به‌شمار آورند که جز خدا کسى از آنها آگاه نیست.

در برابر این گروه از عالمان مسلمان، گروهى دیگر حروف مقطعه را به اشکال دیگرى نیز تفسیر کرده‌اند.
نظرات مختلف در معنای حروف مقطعه

حروف مقطعه به عنوان نام سوره

برخى این حروف را نامهاى سوره‌ها دانسته‌اند، به‌ طورى که هر سوره‌اى را با حروف مقطعه‌اى که آغاز شده است، می‌شناسند.[۱۳] این رأى که شیخ طوسی و طبرسى آن را بهترین وجه در تفسیر این حروف دانسته‌اند، به أُبىّ بن کعب، حسن بصرى و زید بن اسلم منسوب است.[۱۴]

خلیل‌ بن احمد و سیبویه نیز همین رأى را برگزیده‌اند، اما این رأى را نمی‌توان پذیرفت زیرا گاه چند سوره با حروف یکسان آغاز شده‌اند. مفسران و قرآن‌شناسان گرچه به این اشکال پاسخ گفته‌اند[۱۵] اما دفاع آنها از این رأى خدشه‌پذیر است.[۱۶] علاوه بر آن، اشتهار سوره‌ها به نامه ایى جز این حروف، مانند سوره بقره و سوره آل‌ عمران و غیره و بکارنبردن حروف مقطعه از سوى صحابه و مؤمنان نسلهاى بعد به عنوان نامهاى سوره‌ها، مردود بودن این نظریه را نشان می‌دهد.[۱۷]

قَتاده، مجاهد، ابن‌جریج، سُدّى و کلبى این حروف را مانند فرقان و ذکر، از نامهاى قرآن دانسته‌اند.[۱۸] به‌ عقیده طبرى (1373، همانجا)، رأى آنان را می‌توان سوگند به قرآن تأویل کرد.

حروق مقطعه به عنوان حروف سوگند

ابن‌عباس و عِکرمه اینها را حروف سوگند دانسته‌اند و خدا با این حروف که از نامهاى او هستند، سوگند یاد کرده است.[۱۹] سیوطى (ج3، ص27ـ28) در توجیه و تأیید این‌ نظر به روایتى از استناد کرده که گفته است: «یا کهیعص اغفرلی»، اما به‌ نظر اخفش چون حروف از شرافت و فضیلت برخوردارند و پایه و اساس کتابهاى آسمانى به زبانهاى گوناگون‌اند، خدا به این حروف سوگند یاد کرده است.[۲۰]

حروف مقطعه به عنوان سرآغاز سوره ها

رأى دیگرى هم به مجاهد منسوب است و آن این است که حروف مقطعه، فواتح یا سرآغاز سوره‌ها هستند. درباره فایده این فواتح گفته‌اند که با آنها شروع یک سوره و اتمام سوره پیش از آن معلوم می‌گردد.[۲۱]

الفبابودن حروف مقطعه

برخى گفته‌اند اینها حروف الفبا هستند که خدا به ذکر همین مقدار بسنده کرده و نیازى به ذکر بقیه 28 حرف ندیده است، چنان‌که وقتى می‌گویند فلان‌ کس «ا، ب، ت، ث» می‌آموزد، مراد همه حروف الفباست یا چنان‌که با ذکر «قِفانَبْکِ» از ذکر بقیه قصیده خوددارى می‌کنند.[۲۲]

نشانه اعجاز قرآن

یکى از قدیم‌ترین و پرطرفدارترین نظریه‌ها در تفسیر حروف مقطعه این است که دلیل آغاز شدن 29 سوره قرآن با این حروف، آن است که تازیان بفهمند این قرآنِ معجز از همان حروفى نظم و تألیف یافته است که با آن سخن می‌گویند و متون معمولى خود را با آن تألیف می‌کنند، پس اگر مدعی‌اند این قرآن کلام خدا نیست، مثلش را بیاورند.[۲۳] این رأى در پاره‌اى از منقولات شیعى نیز مندرج است.[۲۴] سید قطب (ج1، جزء1، ص38) فقط همان را اختیار کرده و شایسته ذکر دانسته است.

حتى به‌ نوشته طباطبائى [۲۵]، ظاهراً بر پایه همین تفسیر، برخى مفسران سَلَف بر آن بوده‌اند که این حروف، محکمات و بقیه قرآن متشابهات‌اند زیرا حروف مقطعه اصل و أمّ الکتاب‌اند و قرآن از آنها بیرون می‌آید.

پیروان این رأى مدعاى خود را با برخى نکات دقیق و ظریف همراه ساخته‌اند.[۲۶]

نشانه ای برای اهل کتاب

به ‌نوشته سیوطی (ج3، ص32)، این حروف نشانه‌اى است که خدا براى اهل کتاب برقرار ساخته است، مبنى بر این که بر محمد کتابى فروخواهد فرستاد که در آغاز برخى از سوره‌هایش حروف گسسته وجود دارد. برخى از شیعیان و گروهى از اهل سنّت از این حروف، با حذف مکررات، عبارت هایى را در تأیید مذهب خویش استخراج کرده‌اند.[۲۷]

اسم اعظم خدا

ابن‌مسعود، ابن‌عباس و شَعْبى گفته‌اند که این حروف، اسم اعظم خدا هستند.[۲۸] همچنین سعید بن جُبَیر گفته نامهاى خداست که تقطیع شده است و اگر مردم تألیف آن را بدانند به اسم اعظم الهى دست خواهند یافت ولى ما بر جمع و پیوند آن توانا نیستیم.[۲۹] این معنا در پاره‌اى از کتابهاى حدیث به برخى امامان شیعه نیز منسوب است.[۳۰]

حروف مقطعه نشانه‌هاى اختصارى از نام و صفات خداوند

بر اساس یکى از کهن‌ترین نظریه‌ها، حروف مقطعه نشانه‌هاى اختصارى یا رمزهایى از نامها و صفات (و اغلب نامها و صفات الهى) هستند، چنان‌که هر یک از این حروف به معنایى است که با معناى حرف مشابه دیگر فرق دارد. این نظریه ــ که به ابن‌عباس، ابن‌مسعود و جماعتى دیگر از صحابه و نیز به سعید بن جبیر منسوب است.[۳۱]

علامت اختصارىِ یک جمله کامل

همچنین امکان دارد حروف مقطعه در آغاز هر سوره‌اى علامت اختصارىِ یک جمله کامل باشند؛ بنابراین، «الم» به‌ معناى «اَنااللّه اَعلَم»، «المص» به‌ معناى «اَنااللّه اَعْلَمُ و اُفَصِّل» و «المر» به ‌معناى «اَنااللّه اعلمُ و أَرى» است.[۳۲] در ترجمه تفسیر طبرى (ج1، ص20، 199) این نظریه در ترجمه قرآن نیز دخالت داده شده و در مواردى حروف مقطعه بر مبناى این رأى ترجمه شده‌اند. در برخى مجموعه‌هاى حدیثى شیعه، تأویل هایى از این دست را به امام صادق علیه‌السلام هم نسبت داده‌اند.[۳۳]

طباطبائى درباره این گزارشها گفته است با فرض این که آن روایت ها از معصوم صادر شده باشد، شاید بتوان گفت این حروف بر آن نامها دلالت دارند ولى نه دلالت وضعى. در نتیجه رمزهایى هستند که مراد از آنها بر ما پوشیده است و به مرتبه‌هایى از آن معانى دلالت دارند که براى ما مجهول است، چون آن مراتب دقیق‌تر و والاتر از فهم ماست. به ‌نظر می‌رسد این تحلیل با رأیى که حروف مقطعه را رموزى میان خدا و پیغمبر می‌داند، خاستگاه واحدى دارند.

حروف مقطعه به عنوان هجاى قراردادى

مجاهد این حروف را حروف هجاى قراردادى دانسته است[۳۴]، اما منظور او از این سخن روشن نیست. شاید مقصود این باشد که خدا در سرآغاز سوره‌ها در برابر حروف ابجد یا الفبا، نظامى دیگر از حروف را وضع می‌کند یا شاید راویان در نقل سخن مجاهد به خطا رفته باشند زیرا در جایى دیگر از وى منقول است که «سرآغاز سوره‌ها جملگى هجاى مقطع‌اند» و نه هجاى قراردادى.[۳۵] در صورت درستى گزارش اخیر، مجاهد هم مانند ابن‌عباس و دیگران، این حروف را نشانه‌هاى اختصارى می‌دانسته است.

حساب مجمل

گروهى دیگر از مفسران، این حروف را رمزهایى همراه با معناى نمادینِ مبتنى بر ارزش عددى حروفِ عربى، موسوم به «عَدُّ اَبى جاد» یا «حساب جُمَل»، دانسته‌اند.[۳۶] این گروه که از یهودیان اثر پذیرفته‌اند با تفسیر عددى حروف مقطعه خواسته‌اند زمان تأسیس حکومت ها و انقراض آنها، مدت عمر و سیادت اقوام و گروهها و به‌ ویژه مدت دوام و بقاى امت مسلمان را بدست آورند و آن را پیشگویى کنند[۳۷]، چنان‌که مثلاً مقاتل‌ بن سلیمان (متوفى 150) گفته است: ما این حروف را پس از حذف مکررها حساب کردیم، حاصل آن 744 سال شد و این، مدتِ بقاى این امت است.

دیگرى گفته است: ما دوباره حساب کردیم عدد 693 بدست آمد.[۳۸] در برخى مجموعه‌هاى حدیثى شیعه، روایت هایى از برخى امامان آورده شده که در آنها به تفسیر عددى این حروف پرداخته‌اند[۳۹] اما این روایتها با اخبار دیگرى که تفسیر عددى این حروف را مردود می‌شمارند، در تعارض‌اند.

على ناصوح طاهر از محققان معاصر، معتقد است که ارزش عددى این حروف از شمار آیه‌ها در روایت هاى اولیه سوره‌ها یا مجموعه‌اى از سوره‌هاى مرتبط با هم حکایت می‌کند. او براى موجه جلوه دادن رأى خود، به‌ ناچار انواع سوره‌ها را با شیوه‌اى خودسرانه در هم آمیخته تا تعداد آیات مورد نیازش را بدست آورد. مثلاً، 111 آیه سوره دوازدهم (سوره یوسف) را به 120 آیه مکى در سوره یازدهم (سوره هود) افزوده تا عدد 231 را که ارزش عددى «الر» است، بدست آورد.

«الر» حروف آغازین این دو سوره و نیز سوره‌هاى دهم و چهاردهم و پانزدهم است که طاهر از آنها ذکرى به‌ میان نیاورده است. گفتنى است که شمار آیات هیچیک از این سوره‌ها با ارزش عددى حروف مقطعه آنها برابر نیست و در هیچ مورد، تعداد آیات اصلى یا مکّی‌اى که طاهر پیشنهاد کرده است با آنچه از چاپ معیار قرآن (مانند مصحف ملک فؤاد یا مصحف مدینه منوره) برمی‌آید تطابق ندارد، چه رسد به این که بخواهیم رأى او را از منظر تاریخ نزول سوره‌ها نقد کنیم.

به عنوان ادات تنبیه

یکى دیگر از نظریه‌هاى رایج این است که هر یک از این حروف به مثابه ادات تنبیه (از قبیل اَلا، اَما، و هان) هستند و می‌گویند چون مشرکان با هم قرار گذاشته بودند از قرآن اِعراض کنند و به آن گوش نسپارند و در اثناى خواندن آیات سر و صدا راه بیندازند[۴۰]، خدا سخنان خود را در برخى از سوره‌ها با این حروف آغاز کرد تا موجب سکوت مشرکان و انگیزه هشیارى و استماع و جلب‌ نظر آنان به قرآن گردد.[۴۱]

در این‌باره که «چرا خدا از ادوات تنبیه مشهور بهره نگرفته است؟» گفته شده که قرآن کلامى است که به سخن بشر شباهت ندارد؛ پس باید با نوعى از ادوات تنبیهِ نامعهود و نامتعارف آغاز گردد تا از کلامهاى دیگر بلیغ‌تر و مؤثرتر باشد.[۴۲]

به نظر طرفداران این رأى، این که بی‌درنگ پس از این حروف، درباره قرآن و تنزیل یا انزال آن سخن به میان آمده گواهِ درستىِ این نظریه است؛ به‌ ویژه آنکه همه این سوره‌ها به‌ جز سوره بقره و سوره آل‌ عمران، مکی‌اند. حتى این دو سوره مدنى هم در روزگارى نازل شده‌اند که میان مسلمانان از سویى و یهودیان و ترسایان از سویى دیگر، رویارویى و ستیز سختى برپا بوده است.[۴۳]

یکى از عالمان که نام او را خویى یا خویبى خوانده‌اند، بر آن است که چون ممکن بود گاه ذهن و دل رسول اکرم صلی الله علیه و آله مشغول مسائل ناسوت باشد، جبرئیل مأمور شد براى تنبیه و جلب‌ توجه پیامبر، سوره‌هایى از قرآن را با این حروف بر او بخواند[۴۴]، ولى رشیدرضا (ج8، ص303) بعید دانسته است که براى پیامبر ادات تنبیه بکار برده باشند، زیرا ایشان همواره هشیار و روحانیت بر طبعش چیره بوده، در نتیجه این تنبیه اولا و بالذّات متوجه مشرکان مکه و سپس متوجه اهل کتاب در مدینه است.
بررسی آماری حروف مقطعه

یکى از معاصران به‌ کمک رایانه به بررسی هاى آمارى درباره حروف مقطعه پرداخته و تعداد حروف الفبا را در هر سوره، بر پایه رسم‌الخط قرآنهاى کنونى، تعیین کرده و بسامد مطلق، درصد بسامد و میانگین هر یک از چهارده حرف مقطعه را در آیات هر سوره محاسبه نموده و کوشیده است که نتیجه بگیرد طرز تقسیم‌بندى حروف و توزیع آنها در سوره‌ها از چنان نسبت دقیق ریاضی‌اى برخوردار است که انجام دادن آن از توان بشر بیرون است. مثلاً، نتیجه گرفته که سوره «ق» حاوى بیشترین تعداد حرف «ق» و سوره «ن» دربردارنده بیشترین تعداد حرف «ن» است.[۴۵]

این پژوهش ــ با آنکه نظریه تازه‌اى را مطرح نمی‌کند بلکه درصدد تأکید یا اثبات نظریه‌اى است که در سده‌هاى میانى در پاره‌اى از آثار قرآن‌پژوهان به‌چشم می‌خورد[۴۶] ــ اعجاب عده بسیارى از جمله برخى روشنفکران مسلمان ایرانى را برانگیخته است[۴۷]؛ اما در بسیارى جاها بررسی ها و نتیجه‌گیری هاى این پژوهش متکلفانه است. به‌ علاوه با در نظر گرفتن اختلاف رسم‌الخطِ مصاحفِ اولیه با مصاحف امروزى و اختلاف قرائات در قرآن، این پژوهش و پژوهش هایى از این دست مبناى استوارى ندارند.

تنى چند از مفسران و قرآن‌پژوهان به همه این وجوه معتقد شده و جملگى را تأویلى واحد انگاشته‌اند چرا که خدا برخى سوره‌هاى قرآن را با حروف مقطعه آغاز کرده است تا با هر یک از این حروف بر معانى کثیر نه بر معنایى واحد دلالت کند.[۴۸]

در یک ارزیابى کلى بیشتر فرضیاتى که در این زمینه مطرح شده، سلیقه‌اى است و به تعبیر طباطبائى [۴۹] تصویرهایى است که از حد احتمال فراتر نرفته و هیچ دلیلى بر درستىِ آنها در دست نیست.
حروف مقطعه و اشاره به حقانیت اهل البیت علیهم اسلام

علامه حسن زاده آملی در کتاب انسان و قرآن در ذیل عنوان "بحثى اجمالى در حروف مقطعه" می گوید:

بدان که فواتح سور قرآن یعنى همان حروف مقطّعه، پس از حذف مکرّرات از آنها، چهارده حرف باقى مانند، که در این ترکیب صراط على‏ حق‏ نمسکه یا على صراط حق نمسکه جمع شده است. و آنها را، در اصطلاح علماى عدد، حروف نوارنیه دانند؛ و مقابل آنها را حروف ظلمانیه خوانند؛ و به عدد چهارده بودن حروف نورانى را اشاره به سرّ قرآن دانند، که قرآن ظاهر و تمام و واضح نشد مگر به هیاکل نوریه چهارده نفر، که اهل بیت عصمت و طهارت و وحى‏ اند و در کلمه مبارکه طه جمع‏ اند [۵۰]


پانویس
↑ رجوع کنید به مجلسى، ج89، ص373.
↑ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل Al- Kuran.4"".
↑ طبرى، 1373، ذیل سوره بقره: 1؛ صالح، ص234؛ بلاشر، ص144.
↑ رجوع کنید به د.اسلام، همانجا.
↑ رجوع کنید به سیوطى، ج3، ص361.
↑ براى نمونه رجوع کنید به طوسى، ج1، ص48؛ فخررازى، ذیل سوره بقره: 1؛ سیوطى، ج3، ص24.
↑ رجوع کنید به طالقانى، ج1، ص49؛ طباطبائى، 1390ـ1394، ج18، ص9.
↑ رجوع کنید به مجلسى، ج89، ص384.
↑ رجوع کنید به فخررازى؛ سیوطى، همانجاها.
↑ براى نمونه رجوع کنید به طوسى، همانجا؛ طبرسى، ذیل سوره بقره: 1.
↑ رجوع کنید به طباطبائى، 1390ـ1394، ج3، ص32؛ همو، 1361ش، ص35ـ36؛ ابوزید، ص315.
↑ رجوع کنید به شلتوت، ص58ـ61؛ طباطبائى، 1361ش، ص35؛ ابوزید، همانجا.
↑ رجوع کنید به طوسى، ج1، ص48ـ49؛ طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج1، ص662.
↑ رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ قس طبرسى، همانجا؛ ابوالفتوح رازى، ذیل سوره بقره: 1.
↑ رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج1، ص49؛ زرکشى، ج1، ص174؛ قس طالقانى، ج1، ص46.
↑ رجوع کنید به ابوزید، ص323.
↑ رجوع کنید به شلتوت، ص55.
↑ رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج1، ص47؛ طبرسى؛ فخررازى، همانجاها؛ سیوطى، ج3، ص28.
↑ رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى؛ طبرسى، همانجاها.
↑ رجوع کنید به طبرسى، همانجا؛ قس ابوالفتوح رازى، همانجا.
↑ رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى، همانجاها؛ سیوطى، ج3، ص28.
↑ رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج1، ص48؛ طبرسى؛ ابوالفتوح رازى، همانجاها.
↑ رجوع کنید به طوسى؛ طبرسى، همانجاها؛ سیوطى، ج1، ص665؛ قس ابوالفتوح رازى، همانجا.
↑ رجوع کنید به التفسیر المنسوب الى الامام ابی‌محمد الحسن‌ بن على العسکرى علیهم‌السلام، ص62؛ مجلسى، ج89، ص377.
↑ .1390ـ1394، ج3، ص33.
↑ رجوع کنید به باقلانى، ص44ـ46؛ زمخشرى، ذیل بقره: 1؛ زرکشى، ج1، ص165ـ170؛ شریعتى مزینانى، ص چهل‌وهشت ـ چهل‌ونه؛ ابوزید، ص320ـ322.
↑ براى نمونه رجوع کنید به فیض کاشانى؛ آلوسى، ذیل سوره بقره: 1؛ صالح، ص237.
↑ رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ سیوطى، ج3، ص27.
↑ رجوع کنید به طبرسى؛ ابوالفتوح رازى، همانجاها.
↑ رجوع کنید به مجلسى، ج89، ص375، قس ص376، 384.
↑ رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ قس طوسى، ج1، ص47ـ48.
↑ رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طبرسى، همانجاها؛ زرکشى، ج1، ص174.
↑ براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج89، ص376ـ378.
↑ رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج1، ص48.
↑ رجوع کنید به سیوطى، ج3، ص26.
↑ رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى، همانجاها؛ درباره حساب جُمَل رجوع کنید به ذاکرى، ص23ـ42.
↑ رجوع کنید به طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج3، ص29ـ30؛ طالقانى، ج1، ص46ـ47.
↑ رجوع کنید به طبرسى، همانجا.
↑ براى نمونه رجوع کنید به عیاشى، ج2، ص2ـ3؛ مجلسى، ج89، ص376، 383ـ384.
↑ رجوع کنید به سوره فصلت: 26.
↑ رجوع کنید به طبرى، 1373، همانجا؛ طوسى، ج1، ص48؛ طبرسى، همانجا؛ سیوطى، ج3، ص31.
↑ سیوطى، همانجا.
↑ رجوع کنید به شلتوت، ص61ـ64.
↑ رجوع کنید به سیوطى، همانجا؛ صالح، ص224.
↑ رجوع کنید به خلیفه، ص107، 120ـ121.
↑ رجوع کنید به زرکشى، ج1، ص169.
↑ براى نمونه رجوع کنید به شریعتى، ص563ـ579.
↑ رجوع کنید به طبرى، 1373؛ طوسى، همانجاها؛ زرکشى، ج1، ص175؛ ابوزید، ص323.
↑ 1390ـ1394، ج18، ص8.
↑ انسان و قرآن‏، حسن حسن زاده آملى‏، نشر قیام‏، قم‏، 1381، ص 195


منابع
دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حروف مقطعه" از سید کاظم طباطبائى، در دسترس در کتابخانه فقاهت، بازیابی: 4 دی 1392.
انسان و قرآن‏، حسن حسن زاده آملى‏، نشر قیام‏، قم‏، 1381. قرآن
(اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه ↓ رده ها ↓

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۱۱
رضا آزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی